جک

يارو داشت رد مي شد، ديد دارن يه نفرو ميزنن. پرسيد:

چرا ميزنيدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعاي پيامبري ميكنه.

گفت: بزنيد اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.

*******************************

2 تا دوست با هم ميرن هتل، اولي ميره توالت فرنگي، دومي مياد كتكش ميزنه!

ميگن: چرا ميزنيش؟ ميگه: من هر روز از اين چشمه آب مي خورم،

يارو از زنش ميپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشيموني

يا مثل خر كيف مي كني؟

***********************

يارو نوشابه ميخوره، گازشو ميگيره ميره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو ميبيني كه بالاي اون كوهه؟

قل مراد: كدومو ميگي؟ اوني كه چشماش بسته است

يا اوني كه چشماش بازه؟

به قل مراد میگن خیلی آقایی میگه:ما بیشتر!!!


شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!


صرف فعل نشستن به گویش شیرین لری: مو بنشینم، تونم بنشینی،

اونم بنشینه، ما که بنشینم، شمام که بنشینید،

دیه جا نی اونا بنشینن!


غضنفر عینکش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشش،

سرش گیج میره میخوره زمین!

عنکبوته قرص اکس می خوره پتو میبافه


یه روز يه مرغ وخروسي ميرن مغازه تخم مرغ بگيرن

مغازه دار ميگه چرا خودت تخم نمي زاري ميگه اخه ما هنوز نامزديم


از گوسفنده می پرسن سیستم دستشویی رفتن شما چیست ؟

میگه سبک گروه آریان ......... دونه دونه دونه دونه دونه

جوک,جک

روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
+
+
+
+


حال ترجمه از زبان همسرش

خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه....
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان...

غضنفر پشت در اتاق عمل بود ،

پرستار صدا مي زنه: همراه مريض ... غضنفر ميگه: .... 0912487...

*************************************

یه روز یه خسیسه داشته به خودش اب یخ میریخته . میگن :

چرا اینجوری میكنی . میگه: می خوام سرما بخورم .

میگن: چرا؟ میگه: اخه یه پنیسلین دارم داره تاریخش میگذره

از غضنفر مي پرسند هدفت از تحصيل چيه؟

ميگه : مي خوام درس بخونم، دكتر بشم، مطب بزنم، پولدار بشم،

وانت بخرم باهش كار كنم!

*************************************


به يه بچه ميگن: اون چه حيوونيه

كه به ما گوشت، كفش، لباس ميده؟ ميگه: بابام.

*****************************************

قل مراد دزدي، صاحبخونه پا ميشه ميگه: كيه اون جا؟

يارو ميگه: هيچكي، گربه ست، بعععععع.

يارو از زنش ميپرسه: از ازدواج با من مثل سگ پشيموني

يا مثل خر كيف مي كني؟

***********************

يارو نوشابه ميخوره، گازشو ميگيره ميره شمال

***********************

غضنفر: اون مورچه رو ميبيني كه بالاي اون كوهه؟

قل مراد: كدومو ميگي؟ اوني كه چشماش بسته است

يا اوني كه چشماش بازه؟

الهي، به مردان در خانه ات، به آن زن ذليلان فرزانه ات،

به آنانكه در بچه داري تكند، يلان عوض كردن

پوشكند، به آنانكه با ذوق و شوق تمام، به مادر زن خود بگويند:

مامان، به آنانكه دامن رفو ميكنند، ز بعد

رفويش اتو ميكنند، به آن قرمه سبزي پزان قدر،

به آن مادران به ظاهر پدر. الهي، به آه دل زن ذليل، به آن

اشك چشمان ممد سبيل،

كه ما را بر اين عهد كن استوار! از اين زن ذليلي مكن بر كنار!

*******************************

تك زنگ جيست؟ با خبر شدن 2 گدا از حال هم.

*******************************

ميخواستن يكي رو رييس حفاظت اطلاعاتش كنن،

بهش يه سري اسرار مملكتي ميگن تا ببينن چقدر ميتونه بروز نده.

تهديدش ميكنن، نميگه. ميزننش، نميگه. شكنجه اش ميكنن،

نميگه. آخر سر واسه اطمينان بيشتر ميندازنش انفرادي

و رفتارشو زير نظر ميگيرن. ميبينن كه هي ميزنه تو سر خودش

و ميگه: اه يادم بيا… اه چي بود!

[ بازدید : 73 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:07 ] [ رضا ]

[ ]

چیستان


1-آن چیست که چه پرباشدوچه خالی وزنش یکی است
2-یک زن وشوهرهفت پسردارندوهرپسریک خواهراین خانواده چندنفرند
3-آن چیست که دررادیو ودریامشترک وهردوآن رادارند
4-آن چیست سفیداست قندنیست ریشه دارد درخت نیست
5-آن چیست سخت است ولی سنگ نیست تخم می گذاردومرغ نیست چهارپا داردوسگ نیست
6-چه پرنده ای است اگرنامش رابرعکس کنیم نام پرنده دیگری می شود
7-آن چیست که باگریستن اسمان اشک آن روان می شود
8-بالای آن جای حساب است،پایین آن بازی تاب است
9-آن کدام گیاه است که اگرنصفش کنی نیم آن لنگ ونیم دیگرش غصه باشد
10-آن چیست به قدر یک گلابی ست.هم سرخ وسفیدوسبزوآبی ست.مه نیست ولی چوماه روشن.بی جان بود وستانداوجان.محفوظ همیشه درحبابی ست
11-آن چیست که پراشک بود دامن او.ازدورچه استخوان نماید تن او.می سوزدومی گویدواین شدفن او.خواهی که شودزده بزن گردن او
12-آن چیست می خوردخون سیاه می رود راه سفید
13-آن چیست اولم هست خانه ومسکن .دومم کشوری ورای ختن.همه ام هست جزوادویه.طبع شدگرم ازان وتنددهن
14-آن چیست من می روم واومی ماند
15-سه دکان تودرتواولی چرم فروش دومی پرده فروش سومی یاقوت فروش
16-آن جیست درختی راکه ایزدآفریده.دوده شاخه بهرش برگزیده.که به هرشاخه ای سی برگ دارد.به هربرگش دودانه میوه دارد
17-آن چیست که همه خورده اندجزحضرت آدم
18-آن چیست که همه می بینندولی خدانمی بیند
19-آن چیست که همه دارندولی اکرم (ص) ندااشت
20-آن چیست که خداوند آن رابه زنان واگذارنکرد
21-آن کدام زمین است که ازاول خلقتش تاکنون فقط یک بارخورشید به آن تابیده
22-آن کدام یکی است که دونمی شود وکدام دوتااست که سه تانمی شود
23-چهارحرف است نام مطلوبی.که تمنای اهل عالم گشت.هست جهانی چنان عجیب.یکی اگرکم کنی بماندهشت
24-آن چیست که مالک ازداشتن ان بی نصیب ومستاجردارا است
25-آن چیست که با یک نجوا می توان شکست
26-آن چیست که دوچشم دارد و وقتی انگشت به چشمانش فرو می کنی گوشهایش تیزمی شود
27-آن چیست که درهرقرن یک بارودرهردقیقه دوبارمی آیدولی درسال هیچ وقت نمی آید
28-آن چیست که برخی حیوانات دردهان وبعضی دردم دارند
29-آن کدام سه هست که هرگزچهارنمی شود
30-از قول من و تو قصه ها مي گويد.آن چيست كه بي زبان سخن مي گويد.بي پرده ز كار اين و آن مي گويد. با آن كه در او نيست نه دندان و نه لب.بي هدف ره مي برد با قلب خون
31- چيست آن ، كز چشمه اي آيد برون.مي شود از سنگ سختي سر نگون.مدتي بر دشت خشكي چون برفت.بيرون و درون شهر جايي دارد
32- آن چيست كه ارغوان قبايي دارد.مانند دم موش پايي دارد. گرد است و مدور است و تاجش بر سر.صد پاره تنش ، ولي ز يك پايه نگون
33- آن چيست كه روز مي نمايد شبگون.همچون دل عاشقان فرو ريزد خون.چون دست به او نهي زند اندازه فزون.اندر وسطش كشتي قير اندوده
34- جامي است در او آب خوش و آسوده.بر جاي نشسته و جهان پيموده.كشتي باني در آن به رنگ دوده.خود جامه همي بافد و او باشد عريان
35-آن چيست كه خودريسد و خود بافد جامه.پوست در پوست گرد يكديگر
36- چيست آن گرد گنبد بي در.رخش از آب ديده گردد تر. هر كه بگشايد اين معما را.گاهي حلال و طيب .گاهي حرام مطلق
37- آن چيست گرد و كوچك ، آويز و معلق.گرد است و دراز و در ندارد
38-آن چيست كه پا و سر ندارد.جز نام دو جانور ندارد اندر شكمش ستارگانند.اندام ظريف چون صنوبر دارد
39-آن چيست قباي زرد در بر دارد.تلخ است ولي طعمي چو شكر دارد زرد است و معطر آيد به مشام.با هزاران سوار مي گردد
40- چيست آن پادشاه هفت اقليم.آمد و فوج شاه در پيچيد ناگهان يك سوار زرد نقاب.چار پاست ، نه كه گاو است
41- سخت است نه كه سنگ.بيابان گرد است نه كه مرد است . تخم ريز است نه كه مرغ است.كليد آهنين قفلش گشايد
42- كدام است گنبدي كه در ندارد.زهر بچه دو صد مادر بزايد،هزاران بچه دارد در شكم بيش.كه ندارد به آشيانه قرار
43- چيست آن مرغ آتشين منقارو قنا عذاب النار ؟ شب و روز اندر آب مي گويد.سرخ و سبز و سپيد پوشيده
44- چيست آن لعبت پسنديده.با دو صد احترام خوابيده ؟ در ميان دو كاسه چوبين.رخت سيه و سبز كلاهي دارد
45- آن چيست كه در برگ پناهي دارد.من در عجبم كاين چه گناهي دارد؟ پوستش بكنند و سينه اش چاك كنند.گر آب تني كني، تنش آب شود
46- آن چيست كه در سه و قت كمياب شود.گر سرد شود ، زندگي از سر گيرد؟ گر گرم شود گريه كند تا ميرد.از خمي هر دو سر به هم دارد
47- اين چه باشد كه پشت خم دارد.صد مني را به پشت بر دارد ؟ وزن او نيست خود به صد مثقال.پرنيان پيكر و آهن دل و فولاد پر است
48-آن چه مرغيست تا اوج هوا رهسپاراست.كاندرين صحرا بديدم يك عجايب جانور
49-يك معما از تو پرسم اي حكيم پر هنر.پاي او مانند اره ، شير سينه، اسب سر، مور چشم ،مار دم ،كركس پرو عقرب شكم.نيم پر شد پر تهي ، يعني چه چيز
50- يك معما با تو دارم، اي حكيم با تميز.مرغ آتشخوارم و آتش پر و بال من است
51-بلبل اين باغم واين باغ بستان من است.هر كه حل كرد اين معما پيرو استاد من است. استخوانم نقره و اندر شكم دارم طلا.كه آتش در ميان آب مي گشت
52- عجايب صنعتي ديدم در اين دشت.دو اسم زنده دارد از دو حيوان
53- عجايب لعبتي زرد است و بي جان.رعنا پسران شوخ و دلكش دارد
54- شيراز پري رخان مهوش دارد.بنگر كه دلم از تو چه خواهش دارد از هر سر مصرعي حروفي بردار.نه در دارد نه ديوار و حصاري
55- عجايب گنبد والا تباري.درونش هست لشكر بيشماري .بنازم قدرت پروردگاري.پريرويان به بستان تازه ديدم
56- عجايب صنعت ناديده ديدم.به يك محمل دو صد دردانه ديدم! چو دست بردم گل از باغش بچينم.همه چادر سفيد سينه بلوري
57- از آن بالا مياد يك دسته حوري.چون به سن سي رسد بچه شود!
58- دختري چهارده ساله بالغ شود.پرش سيب و گلابي
59-دستمال آبي آبي .چشمه آبش را ببين شط فراتش را ببين
60- گنبد سرخ چمني ،توش گل سرخ يمني.لب تا لب آن ميان زنجير است
61- در خانه ما درخت انجير است.آبش بخورم كه گوئيا چون شير است! خنجر بكشم ميانه را پاره كنم.اهل حقه تمام سر بسته
62- حقه اي ديده ايم در بسته.صاف و رنگين به يكديگر بسته! همه ياقوت رنگ و لعل صفت.داس ظفرم چو كشت دولت دروند
63-من خود كج و راستان زمن راست روند.از هر طرفي زمزمه زه شنوند! پشت از پي خدمت چه كنم خم كه و مه.زنده نبود تا نكني زاتش بريان
64- چيزي چه بود مرده به يك كنج نهاده.سرش تا نبري نگويد خبر ؟
65-چه چيز است ، مرغي است بي بال و پر.صد پاره تنش بود ولي به يك پاي نگون
66- آن چيست كه روز مي نمايد شبگون.همچون عاشق زچشم او ريزد خون؟ چون ناز كني تنش ز اندازه فزون.به شباهت نظير يكدگر است
67- آن چه باشد كه زرد مثل زر است.معدنش در ميان دشت و در است ؟ قيمت آن بسي گران نبود.پاي او غرق در دل خاك است
68- آن چه باشد كه سر بر افلاك است.گوشت شيرين و استخوان چاك است ؟ رنگ او سرخ و زرد و گاه سياه .اندر صف مردان خدا جا دارد
69- آن چيست كه جا به كوه و صحرا دارد.سيصد سر و ده شكم دو صد پا دارد از هيبت او جمله بلرزد عالم.مشاطه زلف دلبران است
70- آن چيست كه پيك عاشقان است.رقص چمن از نواي آن است ؟ خنديدن گل ز بوسه اوست.روز و شب گردد و قدم نزند
71- چيست گردنده يي كه دم نزند.برف بارد و ليك دم نزند ؟ نعره او به سان شير بود.اهل حقه ، تمام سر بسته
72- حقه اي ديده ايم در بسته.صاف و رنگين به يكديگر بسته! همه ياقوت رنگ و لعل صفت.وز آتش سرخش تاج و افسر دارد
73- اين چيست كه تاج نقره بر سر دارد.بر گردنش از هر طرفي زنجير است ؟ نا كرده گناه روي او چون قير است.جفتند ولي زهم جدايند
74- يك جفت كبوترند ابلق.از كالبدشان برون نيايند پرواز كنند گرد عالم.برسر هر شاخ او سه دختر افسونگر است
75- اژدري ديدم كه او چارشاخ اندر سراست.هر پسر را بيست و چار فرزند ديگر درخور است برسر. هردختري بنشسته باشد سي پسر.اندر كف مهوشان موزون گردد
76- آن چيست كز او حسن بت افزون گردد.چون آب بدو رسد همه خون گردد،سبز است تنش تا نرسد آب،بدوكهربا پيكر و آدم دم و فولاد سر است؟
77-آن چيست كه برسينه خصمش گذرست.بار دوم كه زاد جان آورد!
78- بار اول كه زاد بي جان بود.در يك گلاب پاش دو رنگ گلاب چيست ؟
79- دارم سوال خواجه بفرما جواب چيست.آتش بدو رسيدن و بستن ، جواب چيست؟ سرماي زمهرير كه يخ بست او نبست
80-از همه جا خبر داره نه دست داره نه پا داره.مكان و منزلش زير زمينه!
81- اگر بر سر زند تاج مرصع.رو آتش مي زاري ، يخش مي بنده
82- كاسه چيني،آبش دو رنگه.درون او پر از بچه!
83- نه در داره نه دريچه.چار تا داداش تو يه قوطي
84- قوطي قوطي. سمر قوطي.سفيد كنم لباس و رخت
85- يه ميخ دارم دو سنگ تخت.فوري ميره پاي تو
86- بالا يك و پايين دو.هي قر بزن هي قل بزن
87- لبم به لبت،دستم به گردنت.دو روغن تو يه شيشه
88- اشيشه و مشيشه.آقا خوابيده دراز و باريك!
89- دالون دراز تنگ و باريك.چل عروس تو يه قوطي
90- چل قوطي چل بند قوطي.همه چادر سفيد قوم كلونتر!
91- از اون بالا مياد يه گله دختر.گرده،نه گردكانه!
92- زرده،نه زعفرانه.اگه جات داري.يكيشو وردار!
93- دستمال انار ، پيش زن سالار.كسي رو ندارم بشمره!
94- سيني دارم پر گشواره.صداش نعره ي شيره
95- خودش دسته ي بيله
96- آن چيست كه روز مي دود و شب پاسبان اتاق است؟
97- آن چيست كه امروز مهمان ماست، فردا نوبت شماست؟
98- آن چيست كه اگر از ارتفاع زياد به زمين افتد نمي شكند اما اگر در دخمه اي افتد مي شكند؟
99- آن كدام جانور است كه صبح با چهار پا ظهر با دو پا و عصر با سه پا راه مي رود؟
100- آن چيست كه روز و شب دستش را به كمرش زده وايستاده؟
101- آن چيست كه من يكي دارم تو دو تا داري شاه سه تا و پسر پادشاه نه تا؟
102- آن چيست كه در دنياست، دنيا هم دراوست؟
103- آن چيست كه تا اسمش را به زبان مي راني مي شكند؟
104- آن چيست كه هر چه آب در آن بريزند پر نمي شود؟
105- آن چيست كه هر چه مي دويم به آن نمي رسيم؟
106- آن كيست كه براي همه ي مردم لباس مي دوزد اما خودش لخت است؟
107- آن چيست كه ما تصور مي كنيم او را مي خوريم اما در حقيقت او ما را مي خورد؟
108- آن چيست كه شيرين است و طعم ندارد، سنگين است و وزن ندارد؟
109- آن چيست كه من مي روم و او مي ماند؟
110- آن چيست كه بي علم و دانش ،همه چيز را همانگونه كه هست آشكار مي سازد؟
111- آن چيست كه تا سرش را نبرند حرف نمي زند؟
112- آن چه كشوري است كه در پيشاني ماست؟
113- آن چه كشوري است كه در چشم ماست؟
114- آن چيست كه هر چه آن را بيشتر بكشيم كوتاه تر مي شود؟
115- آن چيست كه هر چه آن را بيشتر بكشيم بلند تر مي شود؟
116- آن چيست كه اگر باشد (كور) است و اگر نباشد (كر) است؟
117- آن چيست كه پدر و پسر دارند اما مادر ندارد؟
118- آن چيست كه بسيارش كم است و آن چيست كه كمش بسيار است؟
119- آن كدام يك است كه دو نمي شود؟
120- آن كدام دو است كه سه نمي شود؟
121- آن كدام سه است كه چهار نمي شود؟
122- آن كدام چهار است كه پنج نمي شود؟
123- آن كدام پنج است كه شش نمي شود؟
124- آن كدام شش است كه هفت نمي شود؟
125- آن كدام هفت است كه هشت نمي شود؟
126- آن كدام هشت است كه نه نمي شود؟
127-آن كدام نه است كه ده نمي شود؟
128- آن كدام ده است كه يازده نمي شود؟
129- اون چي چيه كه روش نقرس ، زيرش طلا؟
130- اون چيه كه مال توهست ، اما خودت كمتر ازهمه به كارش مي بري؟
131- آن كدام درنده است كه آدم سرش را مي خورد؟
132- آن چيست كه در ميان (گربه) ، ماهي است؟
133- منظور از خروس بيوه چيست؟
134- فرق چيني و ژاپني در چيست؟
135- آن چيست كه پر و خاليش يك وزن دارد؟
136- خداوند متعال چه مي خورد ، چه مي پوشد و چقدر توانايي دارد؟
137- از صفر تا صد چند تا 9 وجود دارد؟
138- آن چيست که دو پا دارد و دو پاي ديگر هم قرض مي کند و مي رود و کسي هم به گردش نمي رسد؟
139- آن چه گرد سبز رنگي است که اگر در آب بريزند،قرمز مي شود؟
140- نام گلی است که باحذف کردن حرف اولش روی آب شناورمی شود

.

.



1-نوار 2-ده نفر 3-موج 4-دتدان 5-لاک پشت 6- غاز7-ناودان 8-ساعت پاندول دار 9-شلغم نیم آن لنگ است درمعنی 10-لامپ11-شمع 12-قلم نی 13-ادویه 14-ردپا 15-انار 16-سال ماه شب وروز 17-شیرمادر 18-خواب 19-سایه 20-رسالت پیغمبری 21-سطح رودخانه نیل 22-خدادونمی شود وشب وروز هم سه تانمی شود 23-بهشت 24-نقطه 25-راز 26-قیجی 27-حرف ق 28-نیش 29- مدرسه 30- كتاب 31-اشك چشم 32-چغندر 33-شاه توت يا توت سياه 34- چشم 35-عنكبوت 36- پياز 37- انگور 38-خربزه 39-ليمو شيرين 40-ماه و ستارگان و خورشيد 41- لاكپشت 42-هندوانه 43- قليان 44- پسته 45- بادمجان 46- برف و يخ 47- نعل اسب 48- هوا پيما 49- ملخ 50- ماه 51- شمع 52- سماور53- خر بزه 54-شراب 55- خشخاش 56- انار 57- كبوتر 58- ماه 59- آسمان و ستارگان 60- هندوانه 61- نارگيل 62- انار 63- كمان 64-شمع 65- نامه66- شاتوت 67- هويچ يا زردك 68- نخل 69- شير به حروف ابجد 70- نسيم-باد 71-آسياب 72- انار 73- سر قليان 74- زمين و ماه 75- سال، فصل ، شبانه روز و 24 ساعت 76- حنا 77-تبرزين 78- تخم مرغ 79- تخم مرغ 80- باد 81- مار 82- تخم مرغ 83- انار 84- گردو 85- دست تاس( آسياب دستي ) 86- شلوار 87- قليان 88- تخم مرغ 89- شمشير به همراه غلاف 90- قوطي كبريت 91- كبوتر هاي سفيد 92- سكه ، اشرفي 93- آتش در منقل 94- آسمان و ستارگان 95-تفنگ 96- كفش 97- مرگ 98- تخمه 99- انسان در دوران زندگي 100- آفتابه 101- نقطه 102- چشم 103- سكوت 104- آبكش 105- سايه خود ما 106- سوزن 107- غصه 108- خواب 109- جاي پا 110- آينه 111- نامه درون پاكت 112- چين 113- كره 114- سيگار 115- خط 116- حرف واو 117- نقطه 118- دوست و دشمن 119- خدا 120- شب و روز 121- ماه هاي فصل و اضلاع مثلث 122- چهار فصل 123- پنجه دست و پا 124- شش دانگ هر چيز 125- هفت طبقه آسمان و ايام هفته 126- هشت پا 127- اعداد يك رقمي 128-انگشتان دست و دهگان 129- تخم مرغ 130- اسم 131- شير 132- گرمابه 133- خروس بدون حرف واو است كه خرس مي شود134- چيني مي شكند ، اما ژاپني نمي شكند. 135- نوار كاست و ويدئو 136- خداوند متعال غم بندگانش را مي خورد ،عيب آنان را مي پوشد و قدرتش بي انتهاست 137- بيست تا 138- دوچرخه 139- حنا 140- شقایق

[ بازدید : 73 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:06 ] [ رضا ]

[ ]

عکس




400isna-1.jpg


isna-251.jpg

عروسی الناز شاکر دوست arosi elnaz shakerdost

زیباترین عکس الناز شاکردوست elnaz shakerdoost

الناز شاکردوست و برادرش baradar elnaz shakerdostفیلم رسوایی الناز شاکردوست film rosvayi shakerdostن

عکس جنجالی الناز شاکردوست ilnaz shaker doost

عکس های دیگری هم برای شما خواهم گذاشت

[ بازدید : 96 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:05 ] [ رضا ]

[ ]

وصیت نامه کوروش

وصیت نامه کوروش هخامنشی

ای پروردگار بزرگ ، خداوند نیاکان من ، ای آفتاب و ای خدایان این قربانیها را از من بپذیرید و سپاس و نیایش مرا نیز در ازای عنایاتی که نسبت به من فرموده و در همه زندگانیم به وسیله علایم آسمانی ، نوای پرندگان و ندای انسان ارشادم کرده اید که چه باید بکنم و از چه کارها احتراز نمایم .به خصوص قدر شناسی بی حد و قیاس دارم که هیچ گاه مرا از یاری و حمایت خود محروم نداشته اید و هرگز حتی در حین نهایت کامیابی باز مقهور غرور نشده ام . اکنون از درگاه متعال شما در خواست دارم زندگی فرزندانم ، زن ، دوستانم و وطنم را قرین نیکی و سعادت بدارید و مرگ مرا هم مانند زندگانیم توام با عزت و افتخار .

پسران من و شما ای دوستانم ، پایان عمر من فرا رسیده است . من این حالت درگذشت را بنا بر آثار و قراینی درک می کنم . وقتی که از میان شما رفتم باید به وسیله گفتار و عمل نشان دهید که مرد سعیدی بوده ام .هنگامی که کودک بودم و باز در اوان جنوانی و روزگار سالخوردگی از نعمتها و خوشیهای هر یک از آن مراحل نیک برخوردار شده ام ، با مرور زمان بر قدرتم پیوسته افزوده شده است اما در زمان کهولت نا توان تر از عهد جوانی نبوده ام و به خاطر ندارم اقدام به کاری کرده باشم و یا چیزی طلب نموده باشم ولی کامیاب نشده باشم .به علاوه دوستانم را به وسیله نیکیها بهره مند و خوشبخت و دشمنان خود را خوار و زبون کرده ام و این سرزمین نیاکان خویش را که پیش از من نام و نشانی در آسیا نداشت به اوج ترقی و تعالی رسانیده ام و حتی یکی از کشورهای مسخر خویش را از دست نداده ام . در سراسر زندگی به آنچه خواسته ام رسیده ام و همواره نگران که مبادا به شکستی دچار آیم یا خبر نکبت باری بشنوم و همین بیم و نگرانی مانع از آن شد که به شیوه سبک سران زیاده از خود راضی و غره شوم . اینک که از میان شما می روم پسرانم را باز می گذارم ،همان فرزندانی که هدیه خدائی اند . وطن خود و دوستانم را سرفراز می گذارم و می گذرم . شکی نیست که همگان مرا خوش بخت خواهند پنداشت و یاد مرا ارجمند و گرامی خواهند داشت . اکنون باید دستوراتی راجع به کشورم و دستگاه پادشاهی خویش بدهم تا پس از درگذشتم میان شما اختلافی پیش نیاید . ای پسرانم ، من هر دو شما را یکسان دوست دارم . اما فرزند ارشدم را که بر اثر عمر طولانی تر تجربیات بیشتری دارد رهبر جرگه آزاد مردان و راهنمای کار و عمل بر می گزینم . خودم نیز در وطنم که خانه عزیز همه ماست به همین گونه بار آمده ام که در قبال بزرگتران ، برادران و هم وطنانم در شهر یا جلسات و یا در حین مذاکرات گذشت و مدارا نمایم . هر دو شما را هم به همین سان پرورش داده ام که نسبت به بزرگتران خود احترام نمایید و دیگران که از شما جوان ترند شرط و ادب و احترام را رعایت نمایند . اینها موازین و قواعدی است که به دست شما می سپارم و آن حاصل تجربه های زندگی و موافق با عادات و رسوم ملی و جزو آیین ماست .

ای کمبوجیه ، پادشاهی توراست و این عین مشیت خداوندی است و تا آنجا نیز که به خودم مربوط است و به تو ای تانا اوکسار ( بردیا )حکومت خطه های ماد ، ارمنستان و کادوسیان را می سپارم . هر چند که پهناوری حصه برادر ارشدت بیشتر است و او عنوان شاهی نیز دارد تو با یان سه قطعه سهم خویش به عقیده من خوشی بیشتری خواهی داشت و گمان نمی کنم که از اسباب کامیابی و رفاه چیزی کم و کسر داشته باشی . آنچه دل و جان آدمی را وجد و جلا می بخشد در اختیار توست اما به آنچه دور از اختیار و دسترسی است ولع نمودن و غم گرفتاریهای بسیار داشتن ، از رشک کامیابیهای من دمی نیاسودن ، در راه دیگران چاه کندن و یا خود در دام بلا افتادن ، اینها نصیب و بار برادر تاج دار توست و موانعی است که مجال و فراغتی برای آسایش او باقی نخواهد گذاشت و تو ای کمبوجیه خود بهتر می دانی و گفتن من لزومی ندارد که آنچه تخت و تاجت را حفظ کند این عصای شاهی من نیست بلکه وجود یاران صدیق و وفا دار است . صداقت آنها نگهبان حقیقی تو وو مایه اقتداری است که هیچگاه بی هوده نخواهد بود . ولی همیشه در این اندیشه باش که درستی و وفا مانند علف صحرا به خودی خود رشد و نما ندارد ، زیرا اگر نهادی بود در همه افراد یکسان مشاهده می گردید . چنان که خاصیت تمام مواد طبیعی نسبت به همه افراد بشر مساوی است . هر رهبری باید پیروانی صدیق برای خود فراهم سازد و این منظور با تهدید و زور حاصل شدنی نیست بلکه لازمه آن احسان و مهربانی است .خداوند رشته محکم برادری را استوار فرموده است که اثرات و نتایج بی شمار دارد . شما نیز رفتار خود را بر این قاعده آسمانی نهاده آن را وسیله مهر ورزی متقابل قرار دهید . هر گاه چنین کنید هیچ قدرتی دیگر بر نیروی دو برادر چیرگی نخواهد یافت . آن کسی که در فکر برادر است به خویش نیکی می رساند . چه کس دیگری به قدر برادر خواستار بزرگی و سربلندی برادر است ؟ و چه کسی به وسیله ای دیگر مگر اقتدار برادر مصون از خطر ؟ ای تانا اوکسار مبادا هیچ کس بهتر و بیشتر از تو نسبت به برادرت اطاعت نماید و در حمایت وی از تو کوشا تر باشد . برکات قدرت او و یا ادبار و بدبختی او زودتر از هر کس به تو خواهد رسید . پس خودت انصاف بده که در ازای کمترین محبت از کدام ناحیه خیر و خوشی بیشتری انتظار توانی داشت و در مقابل مدد و حمایت خودت یاری و حمایت بیشتر ؟ آیا سخت تر از سردی و برودت بین دو برادر چیزی هست ؟ کدام قدر و احترامی گرامی تر از احترام متقابل دو برادر می شود ؟ ای کمبوجیه تو نیز بدان که فقط برادری که در قلب برادر کانون محبتی دارد از مکر و فسون مردم زمانه مصون خواهد بود . ای هر دو فرزندم شما را به خدایان اجداد خویش سوگند می دهم که اگر به خوشنودی خاطرم علاقه دارید با هم خوب باشید و خیال نکنید چون از میان شما بروم پاک نیست و نابود شده ام . شما با دیدگان ظاهری خود هیچگاه روحم را ندیده اید اما همواره شاهد اثراتش بوده اید . ایا ندیده اید که روح مقتولان چه اتشی در جان جنایت کاران می افکند و شراره انتقام چه طوفانی در وجود تبهکاران بر می انگیزد ؟ آیا خیال می کنید اگر آدمیان می دانسته اند که ارواح آنها هیچگونه قدرتی ندارد باز احترام و ستایش مردگان دوام می یافت ؟

ای فرزندانم بدانید که هستی روح انسان فقط تا وقتی نیست که در این تن فانی است و تا از بدن رفت ، نابود می شود . نه ، به عقیده من تا موقعی که روح در کالبد ماست مایه زندگی تن است و این تصور به نظر من دور از امکان که با جدایی از بدن بی جان ، روح نیست و نابود می گردد . برعکس پس از رهایی از تن که سرانجام پاک و منزه و از بندها آزاد می شود به عالی ترین مدارج عضم و تعالی خواهد رسید . وقتی که بدن ما به حالت انحلال افتاد هر یک از اجزای ترکیبی آن به عنصر اصلی خود باز می گردد . در هر حال خواه روح فانی شود یا باقی بماند ، باز دیدنی نیست . ملاحظه کنید این دو عامل توامان کامل ، یعنی مرگ و خواب چه شباهت عظیمی با هم دارند . در خواب است که روح انسان حد اعلای جنبه ملکوتی خود را باز می یابد و آنچه را که شدنی است و در پیش است در می یابد زیرا که در حالت خواب بیش از هر موقع دیگر روح آزاد است . پس اگر آنچه می گویم حقیقت باشد و روح فقط از بدن جدا و آزاد می شود بر شما است که در تکریم و نیایش روح من بکوشید و به آنچه اندرز می دهم رفتار کنید و اگر هم چنین نباشد و هستی روح به بقای تن بسته باشد و فانی می شود ، خداوند همواره جاودانی است و بر همه امور عالم ناظر و قادر متعال و نگهبان نظم کرداری جهان است و عظمت و خیر او به وهم و خیال در نیاید .

ای فرزندان ، پس از خدا بترسید و هرگز در پندار و گفتار و رفتار به راه گناه نروید .بعد از پروردگار ، انتظارم از شما این است که به افراد بشر که در نتیجه زاد و ولد جاودانی هستند احترام بگذارید ، زیرا که خدایان شما را در ظلمت مستور نمی دارند بلکه کردار شما در انظار نیک هویدا است . هر گاه اعمال شما قرین نیکی و داد باشد نفوذ و قدرت شما درخشان خواهد نمود ، اما اگر در صدد صدمه و آزار یکدیگر برآیید اعتماد همگان از شما سلب خواهد شد ، چون تا معلوم شود که نسبت به کسی که بیش از همه باید احترام و محبت ورزید اندیشه آزار دارید ، هیچ کس اگر خود نیز مایل باشد باز به شما اطمینان نخواهد داشت .پس اگر سخنانم به اندازه کافی خوش اثر و نافذ باشد و به رعایت وظایف خود نسبت به یکدیگر آشنا می شوید چه بهتر و گرنه تاریخ که بهترین مربی است به شما درس عبرت خواهد داد . زیرا که والدین همواره درباره فرزندان خویش علاقه دارند و برادران نسبت به یکدیگر . اما مواردی هم بر خلاف این قاعده طبیعی پیش آمده است . از این رو خود درست بنگرید که کدام راه نتیجه بهتری داشته است و ار آن پیروی کنید که عین صلاح و رستگاری است .

وقتی که از دنیا رفتم بدنم را در تابوت زر یا نقره و یا هر گونه حفاظ دیگری نگذارید ، بلکه هر چه زودتر دفن کنید و چه بهتر که در آغوش خاک که مادر همه نعمتهای نیک و نازنین است و نگهبان چیزهای خوب و سودمند ، آرام گیرم . من در همه عمر خود خواستار خیر و صلاح آدمیان بوده ام و بس نیکو است که در دل خاک که ولی نعمت بشر است بمانم . ایرانیان و یارانم را بر مزارم فرا آورید تا شریک آسودگی و سعادتم باشند و تهنیتم گویند که سرانجام ، رستگار از دنیا رفته ام و دیگر بار غصه و ادبار ندارم . خواه من با خدایان قرین شوم و یا نا کام به همه آنها که هنگام دفن جنازه ام حضور دارند ، پیش از فرا رفتن به خاطر وجودی که سعادتمند زیسته است بخششها کنید و این آخرین حرفم را نیز در خاطر یسپارید : « اگر بخواهید دشمنان خود را خوار کنید ، با دوستان خویش خوبی کنید »

[ بازدید : 63 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:04 ] [ رضا ]

[ ]

وصیت نامه داریوش

متن وصیت نامه داریوش كبیر

اینک که من از دنیا می روم، بیست و پنج کشور جز امپراتوری ایران است و در تمامی این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان درآن کشورها دارای احترام هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران دارای احترامند، جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها کوشا باشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آن ها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنان را محترم شمرد.
اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور دریک زر در خزانه داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد، زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش تو باید به این حزانه بیفزایی نه این که از آن بکاهی، من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آن چه برداشتی به خزانه بر گردان .
مادرت آتوسا ( دختر کورش کبیر ) بر گردن من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .
ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن به وجود نمی آید و غله در این انبارها چندین سال می ماند بدون این که فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا این که همواره آذوغه دو یاسه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر سال بعد از این که غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را بعد از این که بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشک سالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافیست، چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نا مشروع نمایند نخواهی توانست آنها را مجازات کنی چون با تو دوست اند و تو ناچاری رعایت دوستی نمایی.
کانالی که من می حواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود آورم ( کانال سوئز ) به اتمام نرسید و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد، تو باید آن کانال را به اتمام رسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .
اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا این که در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی، با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .
توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دوی آنها آفت سلطنت اند و بدون ترحم دروغگو را از خود بران. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط مکن و برای این که عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات را وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ نمایی عمال حکومت زیاد با مردم تماس نخواهند داشت .
افسران و سربازان ارتش را راضی نگاه دار و با آنها بدرفتاری نکن، اگر با آنها بد رفتاری نمایی آن ها نخواهند توانست مقابله به مثل کنند ، اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آن ها این طور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا این که وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .
امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا این که فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر چه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتری حکومت خواهی کرد .
همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد پیروی کند .
بعد از این که من زندگی را بدرود گفتم ، بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ، اما قبرم را مسدود مکن تا هر زمانی که می توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی من را آنجا ببینی و بفهمی که من پدرت پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور سلطنت می کردم مردم و تو نیز خواهید مرد زیرا که سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد ، خواه یک خارکن و هیچ کس در این جهان باقی نخواهد ماند، اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا این که بتواند تابوت حاوی جسدت را ببیند.
زنهار، زنهار، هرگز خودت هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند، زیرا کسی که مدعیست اگر قضاوت کند ظلم خواهد کرد.
هرگز از آباد کردن دست برندار زیرا که اگر از آبادکردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت، زیرا قائده اینست که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود، در آباد کردن ، حفر قنات ، احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده .
عفو و دوستی را فراموش مکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی باشد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .
بیش از این چیزی نمی گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو اینجا حاضراند کردم تا این که بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می کنم مرگم نزدیک شده است .

[ بازدید : 58 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:03 ] [ رضا ]

[ ]

ایرانیان چه کسانی بودند؟

در این سلسله که با شکوه ترین سلسله شاهنشاهی در تاریخ ایران و به زمان خود در جهان بود؛سیزده پادشاه در ۲۲۹ سال حکومت کردند.

دومین گروه از آریاییهایی كه وارد ایران زمین شدند. پارسیان بودند كه با توجه به لیاقت، كفایت، هوشمندی و توانایی بزرگ شاهانی همچون كوروش كبیر، داریوش بزرگ و دیگر شاهان موفق به تشكیل سلسله ای گردیدند كه نامشان به تنهایی در دوران باستان ما همچنان بر تارك تاریخ این مرز و بوم عزیز می درخشد. در سایه اقتدار این دولت كه بنا به نیای بزرگشان هخامنش به این نام مشهورند. نیمی از دنیای باستان در سیطره قدرت آنان قرار گرفت. و همچنین بدلیل فرهیختگی پادشاهان هخامنشی و به لطف توجه آنان چنان آرامش، رفاه و پیشرفتی در كشور پدیدار شد كه بزودی ایران را صاحب باشكوه ترین تمدن، غنی ترین فرهنگ و وسیع ترین مرزها نمود. اوج پیشرفت سیستم های مختلف كشور، از لحاظ اركان سیاسی، ‌اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی ، نظامی و از همه زیباتر هنری در این زمان بوده است. به گونه ای كه به جرات می توان گفت كه شكوه و عظمتی كه آنان برای ایران، این عزیز سرزمین كهن به ارمغان آوردند، هیچ دولت دیگری در طول تاریخ برای كشور ما رقم نزده است. روحشان جاویدان و اندیشه پاكشان گرامی.

پارسها پس از ورود به ایران مسیر حركت خود را تا نواحی جنوبی ادامه داده و با سكنی گزیدن در این منطقه به تدریج با اقوام بومی فلات ایران كه در آن ناحیه ساكن بودند، نظیر كاسی ها و آنزانی ها ممزوج و مخلوط شدند و رفته رفته بدلیل بهره گیری قدرتی كه در منطقه كسب كرده بودند. موفق به تشكیل سلطنت گردیدند.

به موجب لوحه بنونید پادشاه بابل تا روی كار آمدن كوروش كبیر سه تن از آنان به نام چا اش پش،‌ كوروش اول و كمبوجیه یكی پس از دیگری به سلطنت رسیدند. نیای این پادشاهان هكمنش یا هخامنش بود كه شاهان پارس نام وی را بر خاندان خویش نهادند پس از ایجاد سلطنت توسط این شاهان رفته رفته زمینه برای تبدیل این حكومت محلی به یك قدرت جهانی فراهم می شد. دلاوری از پارس به نام كوروش با گامهایی استوار و نهادی مملو از آزادگی این امر خطیر را تحقق بخشید.

۱. کوروش بزرگ:۵۵۹پ.م تا ۵۳۰پ.م(۲۹سال)

پاسارگاد مقبره کوروش بزرگ (سایت سازمان میراث فرهنگی )

۲. کمبوجیه(پسر کوروش):۵۲۹ پ.م تا ۵۲۲پ.م(۷سال)

۳. بردیا(پسر کوروش): ۵۲۲پ.م

۴. داریوش بزرگ(دامادکوروش): ۵۲۱پ.م تا ۴۸۶پ.م (۳۵ سال)

۵. خشایارشا(پسر داریوش): ۴۸۵پ.م تا ۴۶۵پ.م (۲۰سال)

۶. اردشیر یکم(پسر خشایارشا):۴۶۴پ.م تا ۴۲۴پ.م(۴۰سال)

۷و۸. خشایار دوم وسوگدیانوس: ۴۲۴پ.م

۹. داریوش دوم(پسر اردشیر یکم): ۴۲۳پ.م تا ۴۰۵پ.م(۱۸سال)

۱۰. اردشیر دوم(پسر داریوش دوم): ۴۰۴پ.م تا ۳۵۹پ.م (۴۳سال)

۱۱. اردشیر سوم(پسر اردشیر دوم): ۳۵۸پ.م تا ۳۳۸پ.م (۲۰سال)

۱۲. آرسش(پسر اردشیر سوم): ۳۳۷ تا ۳۳۶ (۱سال)

۱۳. داریوش سوم(نوه داریوش دوم): ۳۳۵پ.م تا۳۳۰(۵سال)

حال شرحی کوتاه از پادشاهان هخامنشی:

به قدرت رسیدن پارسی‌ها یكی از وقایع مهم تاریخ قدیم است. اینان دولتی تأسیس كردند كه دنیای قدیم را به استثنای دو ثلث یونان در تحت سلطه خود درآوردند و وقتی هم منقرض شدند از صحنه تاریخ خارج نشدند بلكه در طول مدت 25 قرن متوالی، بلندی‌ها و پستی‌ها را پیمودند.

*كوروش بزرگ:كوروش پسر حكمران انشان، كمبوجه اول است و مادر او ماندانا دختر آستیاگ پادشاه ماد می‌باشد. كوروش پس از شكست مادها، در پاسارگاد شاهنشاهی پارسی‌ها را پایه‌گذاری كرد سلطنت او از 559-539 قبل از میلاد است.

*كمبوجیه: كمبوجیه پسر ارشد كوروش بود، هرودوت مادر او را، كاسان دان دختر فَرنس‌پس دانسته است و در هشت سال آخر سلطنت پدر، با وی شركت و عنوان «پادشاه بابل» داشت . مقدمات لشكركشی كه در زمان كوروش آغاز شده بود در دوران سلطنت كمبوجیه جامه عمل پوشید و در سال 525 ق . م مصر را تسخیر كرد. سلطنت او از 539 – 522 ق . م است.

*داریوش بزرگ:داریوش بزرگ ( ۵۲۲ تا ۴۸۶ ق م)، سومین فرمانروای دولت جهانی هخامنشی بود که پس از برافکندن فتنه گئوماته مُغ ، غاصب تاج وتخت ، با سازمان دهی استوار حکومت مرکزی بر استانهای کشور را تحکیم کرد، سکه زد و اوزان و مقادییر را معین کرد وراه ها ساخت و بازرگانی و کشاورزی را تشویق کرد و سپاه دائمی معروف به « جاویدان » ترتیب داد و دانش و هنر را خریدار شد و برای ساختن جامعه ای منظم و قانونمند و هنر پذیر و مبتنی بر عدالت اجتماعی و احترام به عقاید و فرهنگ اقوام کوشید. بعلاوه بناهای زیبا و استوار ساخت که از همه مهمتر کاخهای شوش و تخت جمشید بودند. همچنین بزرگترین و مهم ترین کتیبه ایران قدیم را بر سینه کوه بیستون به یادگار گذاشت. آرامگاه او در نقش رستم است. نام او به معنی « او که خوبی را استوار می دارد» می باشد.

*خشایار شا:خشایار شا پسر و جانشین داریوش بزرگ از سوی مادر نواده کوروش بزرگ بود واز ۴۸۶ تا ۴۶۶ ق م پادشاهی کرد. بخاطر جنگ با یونانیان، که به کشور او دست اندازی کرده بودند، مشهور شده است، اما درواقع بیش از دیگر شاهان، سازنده و هنرشناش بود. در تخت جمشید، شوش و بابل و جایهای دیگر کاخهای زیبایی از او باقی مانده است که بیشترشان کتیبه دارند. در آخر بدست خواجه حرمسرایش کشته شد و قتل او رابه گردن ولیعهدش « داریوش » انداختند و پسر دیگرش اردشیر هر دوی آن افراد را کشت . آرامگاه او در نقش رستم است . نام وی به معنی « دلیر ِشاهان » است.

*اردشیریکم:اردشیریکم، پسر خشایارشا بود و از ۴۶۶ تا ۴۲۴ ق م پادشاهی کرد وبه مهربانی و پر هوشی معروف بود. از مهمترین کارهای او ساختن بناهای مهمی در تخت جمشید و شوش بود و کتیبه های زیادی از خود به یادگار گذاشت. آرامگاه او در نقش رستم است. نام او به معنی « کسی که به فضل اَرتَه شاهی دارد» می باشد و «اَرتَه» در نظر ایرانیان« نظم مبتنی بر راستی » بوده است.

*داریوش دوم:داریوش دوم، پسر اردشیر یکم از ۴۲۴ تا ۴۰۴ ق م پادشاهی کرد و در شوش کاخی ساخت. آرامگاه او در نقش رستم است.

*اردشیر دوم:اردشیر دوم، پسر داریوش دوم، از ۴۰۴ تا ۳۰۶ ق م پادشاهی کرد و در شوش کاخی ساخت و « آپادانای» داریوش بزرگ را که آتش گرفته بود بازسازی کرد و از خود کتیبه هائی باقی گذاشت. در اول پادشاهی با شورش ناموفق برادرش «کورش» به خطر افتاد و مصر راهم که شوریده بود از دست داد. آرامگاه او در تخت جمشید بردامن« تپهشاهی» است (دخمه جنوبی). وی به عیاشی و راحت طلبی مشهور شده است.

*اردشیر سوم:اردشیر سوم، پسر اردشیر دوم از ۳۵۸ تا ۳۳۶ ق م پادشاهی کرد واول به قتل عام افراد خاندان سلطنتی پرداخت. وی به جنگجوئی و جاه طلبی مشهور بود. به مصر لشکر کشید و آنجا را بازگرفت ودرشوش و تخت جمشید کارهای ساختمانی کرد و کتیبه هائی به جای گذارد و برای نزدیک کردن ایرانیان با یونانیان کوشید. اما به وسیله خواجه حرمسرایش کشته شد وباقتل او دولت هخامنشی درست همان موقع که مقدونی ها برای حمله به ایران آماده می شدند از مدافعی قوی محروم مائد. آرامگاه او در دامنه « تپه شاهی» در تخت جمشید است (دخمه شمالی) .

*داریوش سوم:داریوش سوم، از شاهزادگان هخامنشی بود که دو سالی پس از قتل اردشیر سوم، بر تخت نشست. دلیر و جوانمرد بود اما تدبیر شاهان اولی هخامنشی را نداشت و درزمان او اسکندر مقدونی با سپاهی بسیار قوی و تمرین دیده و تشنه قتل و تاراج به ایران تاخت و داریوش را شکست داد ووی در ۳۳۰ ق م به هنگام فرار به سوی ایران شرقی در نزدیکی دامغان امروزی به دست دو تن از امرای خود کشته شد. محل آرامگاه او معلوم نیست. با او دولت هخامنشی بر افتاد.

فرهنگ و تمدن ایران در عصر هخامنشیان

داریوش بزرگ برای اداره بهتر كشور و سهولت در امر نظارت بر قلمرو وسیع و پهناوری كه بوجود آورده بود. ـ وسعتی كه تا آن زمان هیچ امپراطوری به آن دست نیافته بود. – به فكر بكارگیری شیوه ای جدید از سازماندهی و وضع قوانین و مقررات و همچنین ایجاد تسهیلات افتاد.

پیشگیری از وقوع دوباره شورش ها از طریق نظارت مستمر بر ایالات، آگاهی از میزان محصولات و درآمدها برای تعیین مالیات ها و ایجاد مؤسساتی برای تنظیم امور ایالات از جمله دلایل این امر بود.

نخستین اقدام لازم، ایجاد تسهیلات ارتباطی بود، بدستور داریوش برای آگاهی و اطلاع وی از جدیدترین رخدادها در سراسر قلمرو جاده هایی ساخته شد كه شوش را به سارد و بابل را به شوش متصل می نمود. همچنین از راه ها و جاده هایی كه در این زمان ساخته شد. داریوش برای تسریع در امر لشگركشی استفاده می نمود. كه مهمترین آنها به راه شاهی معروف بود. و بقول هرودوت 2400 كیلومتر درازا داشته است. ولی برای امنیت این راه ها پادگان های نظامی مستقر نموده بود. به فاصله هر 24 كیلومتر چاپارخانه ای ساختند كه در این چاپارخانه ها همیشه اسب های تازه نفس آماده بودند. پیك های دولتی با رسیدن به این چاپارخانه ها اسب های خود را عوض می كردند. و با اسبی تازه نفس با سرعت به راه خود ادامه می دادند. یا اینكه پیغام یا نامه به چاپار دیگری داده می شد. به همین صورت اینكار ادامه می یافت. تا نامه به مقصد می رسید. بدین گونه می توان ایرانیان را نخستین بوجود آورندگان نظام پست در دنیا دانست. در زبان پارسی قدیم چاپارهای مزبور و حركت آنها بوسیله اسبان تازه نفس را آنگاریون می گفتند. داریوش برای تامین امنیت و استقرار آرامش در نقاط مختلف كشور نیرویی بنام سپاه جاویدان بوجود آورد. وجه تسمیه این نیرو آن بود كه هرگاه یكی از افراد سپاه مذكور در اثر جنگ یا مرگ تلف می شد. جای او را یكی از افراد ورزیده جدید پر می كرد. تعداد افراد این سپاه ده هزار نفر بود. كه از پیاده نظام و سواره نظام تشكیل می شد. می توان این نیرو را كه به منظور برقراری نظم و ترتیب و حفظ امنیت بوجود آمده بود با نیروی انتظامی امروزی تطبیق داد.

داریوش قلمرو هخامنشی را به ایالات مختلف تقسیم كرد. و بر هر یك از آنها یك شهربان گمارد. یك فرمانده سپاه هم در هر ایالت وجود داشت كه در كار خود مستقل بود. یك دبیر(رییس امور اداری) نیز به امور اداری ایالت رسیدگی می كرد. هر یك از این سه نفر دارای ماموران و كارمندان بسیار بودند. از همه مهم تر جاسوس های شاه بودند كه به چشم و گوش شاه معروف بودند. آنها در همه جا حضور داشتند. و اخبار مختلف را به اطلاع وی می رساندند. برای بهبود اوضاع اقتصادی داریوش از ضرب سكه طلا و نقره استفاده نمود. كه به «دریك» و «شكل» معروف بودند. برای سامان دادن به اقتصاد كشور لازم بود كه هم پول واحد در كشور رواج یابد. و هم مقررات مشخصی كه نحوه دریافت مالیات ها،‌اجاره زمین ها ، دست مزدها و ... را معین كند، وضع شود.

او در قانون گذاری خود از قوانین حمورابی(پادشاه بابل) كه دارای سنجیده ترین قوانین بود بهره برد. برای مكاتبات اداری ابتدا از خط آرامی و بابلی استفاده می كرد. اما بعد از مدتی خط میخی پارسی نیز اختراع و به آن ها افزوده شد. با این اقدامات درآمدهای دولت افزایش یافت و اقتصاد عمومی كشور رونق گرفت. و سطح زندگی مردم ارتقاء یافت. به طوری كه ایران در زمان هخامنشیان ثروتمندترین دولت آن روزگار شد.

اخلاق و آداب ایرانیان

هرودوت مورخ یوانانی كه در سده پنجم قبل ازمیلاد می زیسته و با چند تن از شاهان هخامنشی همزمان بوده است. دراین زمینه چنین می نویسد:«ایرانیان به فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی آداب نیكوی زرتشتی و بویژه سواری تیراندازی و راستگویی می آموختند. آنها دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و برای آنكه ناگریز به انجام این كار زشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می كردند، چرا كه ممكن بود وامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود. آنان از آدب دهان افكندن در آب و در رهگذرها و در نزد دیگران اباء داشتند. در آب روان دست و رو نمی شستند و آنرا به ناپاكی نمی آلودند. ایرانیان كهن فرزندان خود را از دوران كودكی به ورزش هایی مانند دویدن، تحمل سرما و گرما،‌بكار بردن سلاح های گوناگون، سواری و ارابه رانی عادت می دادند و بزرگترین صفات آنان مردانگی، رشادت و دلاوری بود.

از دیگر ویژگیهای ایرانیان محترم داشتن همسایه بود، به كسانی كه در راه نگهداری میهن و حفظ كشور خدماتی عرضه داشته بودند، پاداش های بزرگ می دادند. از رشوه گیری ،‌ دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری می كردند. از پرخوارگی و شكم پرستی پرهیز داشتند. به هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند. و شكار را به اعتبار جنبه ورزشی آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگی ایرانیان آن زمان جنبه عملی پیدا كرده بود و همین مساله مهم سبب برجسته تر شدن ویژگی های اخلاقی آنان نسبت به اقوام دیگر می شد.

هنر،‌ صنعت، معماری

آثار هنری این دوره به معماری، فلزكاری ، سفال سازی، پارچه بافی و غیره تقسیم می شود. مهمترین آثار این عهد در معماری كاخ های شهریاران هخامشنی و مقبره های آنان است. كوروش پس از تاسیس سلسه هخامنشی در پاسارگاد برای خود كاخی ساخت كه اطراف آنرا با باغ های زیبا تزیین نمود.

داریوش نیز برای نشان دادن هیبت، عظمت و قدرتش دستور ساخت تخت جمشید را داد و هم چنین كاخ های وی در شوش. كار ساخت بنا در تخت جمشید بعد از داریوش نیز ادامه یافت و تا 150 سال بعد از او هم در این مكان بناهای دیگری ساخته شد.

درون ساختمان ها با تزیینات بسیار و مجسمه های شاهان هخامنشی آراسته شد. كه برای این منظور مجسمه ها و نقش برجسته های مورد نظر شاهان هخامنشی تهیه گردید. همانطور كه ذكر گردید مهم ترین ویژگی تخت جمشید برگزیده بودن هنرها و صنایع ملل گوناگونی است كه همگی در ساخت این بنای زیبای باستانی نقش داشته اند. و در واقع تخت جمشید را می توان محل تلاقی و تركیب تمدنهای بارز دنیای آن روزگار دانست. نقش برجسته ها و نیز آثاری مانند. فرش مشهور پازیریكی نشانگر وجود سنگتراشان و بافندگان هنرمند و خوش ذوق این عصر است.

[ بازدید : 71 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:01 ] [ رضا ]

[ ]

ایرانیان چه کسانی بودند؟

ایرانیان چه کسانی بودند؟

ایرانیان اقوامی آریایی و از نژاد هند و اروپایی بودند که حدود ۳ تا۴ هزار سال پیش گروه، گروه ، احتمالا از جنوب قسمت اروپایی روسیه وارد فلات ایران شدند. البته پیش از مهاجرت آریایی‌ها، مردمی در قسمت های مختلف فلات ایران زندگی می‌کردند که همگی ازیک نژاد نبودند ایرانیان با بومیان فلات ایران در آمیختندو گاه نیز با آنان جنگیدند و به این ترتیب زبان و فرهنگ خویش را در سراسر این سرزمین گسترش دادند.

سلسله هخامنشی با حمله اسکندر مقدونی به ایران منقرض شد. مقدونیان و یونانیان حدود دویست سال بر ایران فرمانروایی کردند. سرانجام اشکانیان (پارتها) بیگانگان را از ایران بیرون راندند و ایرانیان دوباره استقلال خود رابه دست آوردند.

مادها نخستین سلسله‌ی پادشاهی ایرانی را تاسیس کردند. آنان که در حقیقت از شش طایفه بودند هرگاه که لازم می شد یا احساس خطر می کردند، همگی با هم متحد و یکدل می‌شدند . همین وحدت و همدلی سبب شد که در جنگهای زیادی پیروز شوند، قدرت زیادی به دست آورند و قلمرو وسیعی را تصرف کنند.

درباره تولد کورش بزرگ، مؤسسس سلسله هخامنشی، افسانه‌های عجیبی وجود دارد. مادر کوروش دختر آستیاگ، پادشاه ماد بود می گویند شبی آستیاگ در خواب می بیند که از شکم دخترش، درخت انگوری روییده و سایه‌اش را بر تمام قلمرو وی انداخته است. وقتی او خوابش را برای خوابگزاران تعریف می‌کند و تعبیر آن را جویا می‌شود آنان می‌گویند که دخترش، پسری به دنیا خواهد آورد که سلطنت او را از بین خواهد برد به همین دلیل آستیاگ، دخترش را که درآن زمان بارداربود. زندانی می کند. وقتی زمان زایمان فرا می‌رسد، آستیاگ از یکی از نزدیکانش می‌خواهد که نوزاد را بکشد ولی او این کار را نمی‌کند و کوروش، پنهان از چشم پدر بزرگش بزرگ می‌شود و سرانجام حکومت آستیاگ را نابود می‌کند اما او را نمی‌کشد.

[ بازدید : 71 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 1:00 ] [ رضا ]

[ ]

توهین مردم بی فرهنگ به مسی

در همين رابطه سايت فرارو نوشت: "آهن آلات، ضایعات، مسی‌جات خریداریم!"، "مسی یه چی میگم .... تو خودت؛ هاشم بیکزاده"، "اصلا هیچ موقع نمیرسی ..."، "تو در مقابل ایران هیچی نیستی عمت هم همینطور"، "این کوتوله میخواد بیاد با ایرانیا بازی کنه؟؟؟ به ما نمیخوری آخه کوچولو"؛ اینها نمونه ای از چند هزار کامنت منتشر شده توسط ایرانی ها در صفحه شخصی فیسبوک لیونل مسی است.

[ بازدید : 63 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 0:59 ] [ رضا ]

[ ]

آیا میدانید

*اسبها قادرند در حالت ایستاده بخوابند.

*کانگروها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند.

*قلب میگو در سر آن واقع است.

*گونه ای از خرگوش قادر است ۱۲ ساعت پس از تولد جفت گیری کند.

*دارکوب قادرند ۲۰ بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند.

*سالانه ۵۰۰ فیلم در امریکا و ۸۰۰ فیلم در هند ساخته میگردد.

*آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است.

*تمامی پستانداران به استثنای انسان و میمون کور رنگ میباشند.

*عمر تمساح بیش از ۱۰۰ سال میباشد.

*تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس میباشند.

*موریانه ها قادرند تا ۲ روز زیر آب زنده بمانند.

*مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکسان میباشد.و تنها بواسطه بوی آنهاست که طعم های متفاوتی می یابند.

*فیلها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب و ۲۵۰ کیلو گرم یونجه مصرف کنند.

*جغدها قادر به حرکت دادن چشمان خود در کاسه چشم نمیباشند.

*۸۰ درصد امواج مایکرو ویو تلفنهای همراه بوسیله سر جذب میگردد.

*قد فضانوردان هنگامی که در فضا هستند ۵ تا ۷ سانتی متر بلنتر میگردد.

*بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای غیر اخلاقی را سانسور نمیکند.

*جلیغه ضد گلوله، برف پاک کن شیشه خودرو و پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان میباشند.

*موز پر مصرف ترین میوه کشور امریکا میباشد.

*درتمام انسانهای کره زمین ۹۹٫۹ % شباهت ژنتیکی وجود دارد.

*۹۸٫۵ % از ژنهای انسان و شامپانزه یکسان میباشند.

* قلب انسان بطور متوسط ۱۰۰ هزار بار در سال میتپد.

*لئوناردو داوینچی مخترع قیچی میباشد.

*سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتی متر نشست میکند.

*۵۰ %جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده اند.

*در هر ۵ ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده میگردد.

*ظروف پلاستیکی ۵۰ هزار سال طول میکشد تا در طبیعت شروع به تجزیه شدن کنند.

*اغلب مارها دارای ۶ ردیف دندان میباشند.

*۹۰% سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است.

[ بازدید : 65 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 0:57 ] [ رضا ]

[ ]

جدول گروه بندی جام جهانی

فهرست تیم‌های صعود کرده به جام جهانی برزیل

یمیزبان: برزیل

آسیا: ژاپن، استرالیا، ایران و کره‌جنوبی

اروپا: هلند، ایتالیا، بلژیک، سوییس، آلمان، اسپانیا، روسیه، انگلستان، بوسنی و هرزگوین، پرتغال، فرانسه، یونان و کرواسی

آمریکای شمالی و حوزه دریای کاراییب: آمریکا، کاستاریکا، هندوراس و مکزیک

آمریکای جنوبی: آرژانتین، کلمبیا، شیلی، اکوادور و اروگوئه

آفریقا: نیجریه، ساحل عاج، کامرون، غنا و الجزایر


گروهبندی این رقابت‌ها

گروه A: برزیل - کامرون- مکزیک- کرواسی

گروه B: اسپانیا - شیلی- استرالیا- هلند

گروه C: کلمبیا - ساحل عاج- ژاپن- یونان

گروه D: اروگوئه - ایتالیا- کاستاریکا- انگلیس

گروه E: سوییس - اکوادور- هندوراس- فرانسه

گروه F: آرژانتین- نیجریه- ایران- بوسنی هرزگوین

گروه G: آلمان - غنا- آمریکا- پرتغال

گروه H: بلژیک- الجزایر- کره جنوبی- روسیه

[ بازدید : 67 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 22 اسفند 1392 ] [ 0:55 ] [ رضا ]

[ ]

ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]